کتاب شفای هیجانات نیمه شکسته

فهرست کتاب شفای هیجانات نیمه شکسته

مقدمات: از صدای هیجانات خود آگاه باش!

شنیدن صدای پای هیجانات

چرا این کتاب را نوشتم؟

کتاب صدای هیجانات نیمه‌شکسته چه کمکی به مخاطب می‌کند؟

آن صدای پنهان در عمق هیجانات چگونه ما را به رشد می‌رساند؟

پیش‌فرض‌های این کتاب

ویدیوی معرفی کتاب شفای هیجانات

فصل اول: ملاقات با کودک درون از دریچه هیجانات

تماس با بخش سرکوب شده خویشتن

نتایج نادیده گرفتن صدای احساسات

عواملی که بخشی از وجود ما را در خود می‌شکند

مشکلات مربوط به حوزه دلبستگی

مشکلات مربوط به حوزه هویت

جعبه ابزار ترمیم هیجانات خود

نقش هوش هیجانی در رویارویی با بخش سرکوب شده خویش

شش اصل اساسی درمان‌های انسان‌گرایانه

الف- تجربه

ب- عاملیت و قدرت تصمیم‌گیری

ج- تمامیت

د- کثرت‌گرایی و برابری

کثرت خود

ه‍- حضور و اعتبار

و- رشد

طرحواره اولیه: جایی که همه چیز از آن جا شروع می‌شود

فصل دوم: شناخت تابلوی هیجانات شکسته

انواع هیجانات

هیجانات سازگار

مثال‌هایی از هیجانات سازگار

هیجانات ناسازگار

تنظیم هیجانی

روش‌های دسترسی به هیجانات

الف- تمرکز کردن

ب- توجه به نشانه‌های بدنی

ج- استفاده از کلمات و تصاویر برای بیان هیجانات خود

د- ادای هیجان را درآوردن

فصل سوم: عواملی که بخشی از وجود ما را سرکوب کرده‌اند

سرکوب‌گران هیجانات ما

افزایش عزت نفس از طریق بیداری بخش سرکوب شده خویش

کارکردهای هیجانات در زندگی

هیجانات یادگیری را هم افزایش می‌دهند

چرا گاهی حال کودک درون خوب نیست؟

افزایش هوش هیجانی برای شفای کودک درون

شناخت پیام هیجانات

اجزای هوش هیجانی

درک معنای هیجانات

ابراز هیجانات

تنظیم هیجانی

درک و اعتباربخشی به هیجانات دیگران (همدلی)

درک کردن حال، گدشته و آینده

آگاهی یافتن از طریق گذشته

تصور کردن آینده

تأمل روی هیجانات، روایت کردن آن‌ها و درک معنای آن‌ها

پنج ویژگی مهم هیجانات

چهار درس مهم که از هیجانات می‌گیریم

فصل چهارم: مراحل شفای زخم کودک درون

از آشفتگی تا آسایش هیجانی؛ هفت گام دگرگونی در EFT

1- توجه کردن یا آگاهی از هیجانات

2- بیان یا ابراز هیجانات

3- همخوانی

4- پذیرش هیجانات

5- تنظیم هیجانات

6- عاملیت

7- تمایز هیجانات

دو گردنه مهم در هنگام تغییر کردن

الف- مرحله رسیدن به هیجانات

ب- مرحله ترک کردن

یافتن ردپای والدین در ذهن خود

سفر از بیرون به درون؛ به کارگیری آن‌چه یاد گرفته‌ایم

فصل پنجم: روبرو شدن با هیجانات دردناک خود

رویارویی با هیجانات ناخوشایند در چالش‌های زندگی

غم سالم چه نقشی در زندگی ما دارد؟

چگونه بفهمیم غم سالم است یا ناسالم؟

خشم سالم چه نقشی در زندگی ما دارد؟

آیا خشم ما سالم است یا ناسالم

ترس سالم چه نقشی در زندگی ما دارد؟

بررسی این که آیا ترس سالم است یا ناسالم

شرم سالم چه نقشی در زندگی ما دارد؟

بررسی این‌که آیا شرم سالم است یا ناسالم

درد هیجانی سالم چه نقشی در زندگی ما دارد؟

شناسایی پیام‌های احساسات

چگونه هیجانات خود را به دیگران ابراز کنیم؟

شناسایی باورهای و روایت‌های مخرب

دسترسی به نیازهای قلبی هنگام دسترسی به هیجانات

ایجاد هیجانات سالم جدید

1- تغییر توجه به هیجان سالم‌تر دیگر

2- دسترسی به نیازها

3- تصویرسازی مثبت

4- ایفای نقش برای ابراز یک هیجان سالم

5- به خاطر آوردن یک هیجان سالم

چگونه می‌توانیم ببخشیم؟

فصل ششم: بهره‌گیری از هیجانات اصیل برای بهبودی رابطه عاطفی

پیوند عاطفی عمیق از طریق هیجانات

دلبستگی سالم در رابطه عاطفی

مثال‌هایی از وجود دلبستگی در یک رابطه عاطفی سالم

وقتی دلبستگی و هویت در رابطه وجود ندارد

در رابطه عاطفی هیجانات چه چیزی به ما می‌گویند؟

2- هیجانات با ما حرف می‌زنند

3- ابراز هیجانات به صمیمیت کمک می‌کند

بیشترین مشکلات هیجانی زوجین از کجا شروع می‌شود؟

شناخت حلقه‌های ارتباطی ناسالم بین زن و مرد

1- چرخه تعقیب – گریز

2- چرخه تسلط – تسلیم

3- چرخه سرزنش‌گری – کناره‌گیری

3- چرخه خشم – شرم

4- چرخه حمله- حمله

5- کنترل- کنترل

باورهای اشتباه زن و مرد نسبت به احساسات و رابطه

تقویت هیجانات مثبت در رابطه عاطفی

فصل هفتم: زندگی پرمعنا و غنی از طریق هوش هیجانی و EFT

افزایش مهارت‌های زندگی از طریق EFT

1- آگاهی هیجانی

2- تنظیم هیجانی

3- تامل بر احساسات

3- اقدام آگاهانه

4- اعتباربخشی به احساسات

5- ارزیابی احساسات

6- تغییر هیجانی

7- حضور

تمرین ذهن آگاهی

الف- تمرین تنفس ذهن آگاهی

ب- راه رفتن ذهن ‌آگاهی

ج- غذا خوردن ذهن‌ آگاهی

8- همدلی

9- شفقت به خود

10- ارتباط موثر

منابع

زایش دوباره ققنوس از خاکستر خود آسیب دیده ما

در کتاب شفای هیجانات نیمه شکسته، سفری آغاز می کنیم به سرزمینی در درون خویشتن؛ جایی که گویی سال ها ناشناخته باقی مانده است. جایی که احساسات ما در آن جا نادیده انگاشته شده اند، بی ارزش در نظر گرفته شده اند یا سرکوب گردیده اند. تا این سرزمین ناشناخته، شناخته نشود، نمی توانیم به یگانگی و یکپارچگی انسانی خویش دست یابیم.

اگر دائم اضطراب داریم، اگر غم و اندوه جانکاهی ما را احاطه کرده است، اگر خشم ما گاهی طغیان می کند و سیلاب وار زندگی ما یا اطرافیان مان را در هم می نوردد، به خاطر دوری از این سرزمین گم شده ولی باارزش است.

وقتی می خواهیم به اعماق خویشتن سیر و سفر کنیم، نیاز هست ابزار کافی به همراه داشته باشیم که این ابزار همه از جنس هیجانات ما هستند.

شروع کتاب به چه صورت است؟

در این کتاب ابتدا اهمیت شناخت هیجانات برای دسترسی به امکانات این سرزمین ناشناخته را بررسی می کنیم و کم کم تابلوها و نقشه هایی برای شناخت این هیجانات نشان می دهیم. فردی که پای در این راه می گذارد کم کم می تواند خود را بشناسد و با کوله باری از احساسات انسانی، راه خویش را برای ورود به عمق تاریک خویشتن پیدا کند.

در این سرزمین گویی کودکی نالان یا نادیده انگاشته رها شده است و همان مسافری که گام های خود را جزم کرده که به دیدار آن بشتابد آرام آرام راه خویش را پیدا می کند.

در این سفر ما اعتقادی راسخ به انسان و قدرت و هویت انسانی او داریم. ما نه خود را استاد او می دانیم و نه اربابش، بلکه او خود صاحب سرزمین درون خویشتن است که می تواند لنگان لنگان یا با شتاب و بی شتاب، بر این سرزمین درونی خویش فرمانروایی اش را مشاهده کند.

او خود صاحب احساسات، نیازها و روایت های خود از زندگی اش است. بر این اساس، کار ما نه به عنوان یک راهنما، بلکه به عنوان یک همراه و همسفر است. وقتی این فرد در لابلای اوراق کتاب به سمت شناخت هیجانات، نیازها و قوای درونی خویش پیش می رود گه گاهی ما را هم در کنار خویشتن احساس می کند ولی به زودی ما او را رها می کنیم تا خودش بر اریکه قدرت خویش جا خوش کند.

باور ما به انسانی که این کتاب را می خواند

ما باور داریم که این مسافر خود عامل و مالک زندگی و احساساتش است، او خود می داند که چگونه در طوفان زندگی به سلامت به ساحل امن برسد و او خود می تواند دامن خویش را از گردباد حوادث جمع کند. ما فقط به او می گوییم که تو در درون خویش دنیایی داری و می توانی با نشانه هایی که در کتاب به تو می دهیم به درون خود دست یابی.

او خود می تواند، خویشتن خویش را از زیر آورا هیجانات دردناک آزاد کند و قفل ها درون خویش را باز کند.

ما به او کمک می کنیم تا به دردهای درونی خود راه یابد تا بتواند از آن ها رهایی یابد. این کار با تمرین و تمثیل های مختلفی در طول کتاب امکان پذیر می شود.

به او یاد خواهیم داد که انواع گوناگون هیجانات خود را بشناسد تا بتواند سالم را از ناسالم تشخیص دهد، تا بتواند در زمان مناسب خود را نشان دهد، جسارت خود را افزایش دهد، غم خویشتن را بیرون بریزد و ترس خویش را آشکار سازد.

او وقتی بتواند احساسات خود را پیدا کند و بیان کند، بر سرعت قدمهایش برای آگاهی و رشد و شکوفایی می افزاید. این فرد باید بداند که خشم چیست، غم چیست و تمایز اساسی بین انواع هیجانات خود ایجاد کند.

گام های رشد در این کتاب

در روند رشد، او با 7 گام برای تغییر و دگرونی مواجه می شود که یادآور هفت منزلی است که از عطار و عرفان یاد گرفته ایم، هر چند به شیوه ای دیگر.

وقتی در این سفر کم کم به اهمیت هیجانات خود پی می بریم، با سرکوب گرانی در درون خود آشنا می شویم که بخش هایی از وجود ما را در جایی زندانی کرده اند و ما گاهی با خشم و ناراحتی یا حتی افسردگی فریاد می زنیم که چیزی در درونمان در حال رنج و درد است. این سرکوب گران می توانند والدین یا افرادی باشند که به هر دلیلی هیجانات ما را در آغاز زندگی مان در هم شکسته اند. ما در این سفر یاد خواهیم گرفت که چگونه از زیر سلطه آن ها بیرون بیاییم.

این جاست که ما به افزایش هوش هیجانی، شفای کودک درون و خودآگاهی هیجانی و تنظیم هیجانات کمک می کنیم. ما یاد می گیریم که به صدای هیجانات خود گوش دهیم. ما در این سرزمین جدید به صدای غم خود که شاید سال ها سرکوب شده است توجه می کنیم ما شاید بخشی در درون خود ببینیم که با گریه فریاد می زند من در این جا غریبانه جا مانده ام.

توجه به پیام هیجانات در این کتاب

ما به پیام خشم خود گوش می دهیم که شاید می گوید چرا حد و مرزهای من را نادیده گرفته اند، ما بخشی از وجود خود را می بینیم که می ترسد و ناامیدانه به دنبال امنیت است. ما خود آغوشی فراخ می شویم برای در بر گرفتن این بخش آسیب دیده خویشتن.

در این کتاب راه هایی بیان می کنیم برای عبور از آشفتگی های هیجانی و رسیدن به آسایش هیجانی؛ این جا باید به نرمی قدم بداریم تا کم کم به خود را بشناسیم، هیجانات سالم خود را بشناسیم، بتوانیم خود را ببخشیم و آن بخش به اسارت گرفته خود را از قفس باورهای گذشته بیرون بیاوریم.

در طی این سفر درونی، با هیجانات دردناک خویش هم به آرامی روبرو می شویم، آشنا می شویم و با آن ها آشتی کنیم تا بتوانیم از قفل های درونی رها شویم.

با این آگاهی و با این قدرت ما می توانیم از درون خویش، به گونه ای دیگر بیرون بیاییم. گویی ققنوسی در درون سوخته می شود و نهایتا از خاکستر آن ” خود جدیدی” بیرون می آید.

این خود جدید در رابطه عاطفی قوی تر است و به نیازهای خود توجه دارد، او خود ر امی شناسد، هویت خود را به رسمیت می شناسد و فردی همدل و مشفق است که خود را مالک سرزمین هیجانات خود می داند.

او اکنون احساس می کند عزت نفس بیشتر، آرامش بیشتر و قدرت بیشتری دارد و در عین حال از ضعف خویش نیز آگاه است و آن را می پذیرد.